Tuesday, December 21, 2010

روز سردی که شبشم شبه یلداست

امروز از صبح تا حالا اینقدر حرص خوردم دارم منفجر می شم آخه چقدر دروغ واقعا چقدر دروغ هر چیزیم حدی داره 
سوار تاکسی شدم راننده می گه هر ایستگاه من یک لیتر بنزین مصرف می کنم بنزینم که لیتری 700 تومانه پس
کرایه هر ایستگاه می شه 700 تومان اونوقت هی میان تو تلویزیون می گن رب و برنج و ماکارونی قیمتش کم شده
آخه ادم الان حق نداره موهاشو دونه دونه بکنه تازه از اون طرفم عزا گرفتم یک ماه باید از صبح تا شب فقط کار کنم
آخه باید تا یک ماه دیگه پروژه ها رو تحویل بدیم آخه پس من کی باید دوستمو ببینم تازه دوستمم سرما خورده
خیلی حوصله نداره که تحویلم بگیره اخه وقتی من از شدت غر دارم منفجر می شم باید چکار کنم دلم کلی گرفته
تنها نکته مثبت این صبحه دل انگیز اینه که بهمون حقوق دادند اونم نه یک ماه بلکه دو ماه ولی اینقدر حوصله ندارم
که این موضوع به این مهمی خیلی خوشحالم نکرد اخه من با این ماه چکار کنم همین جوریشم سخت بود ای
خداحالا کی می خواد بفهمه این استاندارد چی می گه  ای خدا هیچ کسم یه پیامکی چیزی نمی فرسته حال
آدم بپرسه هیچ کسم تلفن نمی زنه یه عالمه با من حرف بزنه چه می شه کرد زندگی همینه دیگه
واقعا غر زدن یکی از علایم حیاتی انسان هاست
تازه الان یهویی یادم افتاد که امشب شبه یلداست ولی اخه چرا من اینقدر بی حوصله ام خوب  من واسه کی غر بزنم
وقتی که در جلسه هستن.....
پ.ن:ولی چقدر خوب می شه که بالاخره جلسه تموم می شه و آدم یهو می تونه غراشو خالی کنه و حالش بهتر شه:)
تا غر زنون بعدی فعلا خدانگهدارتون


1 comment:

A. said...

جانم ملول گشت ز فرعون و ظلم او آن نور روی موسی عمرانم آرزوست
زین خلق پرشکایت گریان شدم ملول آن‌های هوی و نعره مستانم آرزوست