Sunday, November 18, 2012

 پنجره را باز می کنم که هوا بخورم یک عالمه دود ریه هامو پر می کند یک کم که گذشت بوی شیرینی بوی یک پیراشکیه داغ با کلی شکلات ای وای بوی شیرینی رفت دو تا اقا دارند گلدسته های مسجد را تمیز می کنند حالا بوی کیک تخته ای دوباره اومد دیگه بوی دود را حس نمی کنم یک خانم با چتر از خیابان رد می شود شاید فکر می کرده امروز باران را با چتر بدرقه می کند سردم شده اما دلم می خواهد باز هم نگاه کنم و بوی کیک تنفس کنم یک اقا با یک دوچرخه وسط این همه ماشین و چه حس خوبی است دوچرخه سواری  در پاییز البته نه با این همه دودیک رنوی زرد به رنگ قناری وای قناری چه حس خوبی بهم می ده

No comments: