پنجره را باز می کنم که هوا بخورم یک عالمه دود ریه هامو پر می کند یک کم که گذشت بوی شیرینی بوی یک پیراشکیه داغ با کلی شکلات ای وای بوی شیرینی رفت دو تا اقا دارند گلدسته های مسجد را تمیز می کنند حالا بوی کیک تخته ای دوباره اومد دیگه بوی دود را حس نمی کنم یک خانم با چتر از خیابان رد می شود شاید فکر می کرده امروز باران را با چتر بدرقه می کند سردم شده اما دلم می خواهد باز هم نگاه کنم و بوی کیک تنفس کنم یک اقا با یک دوچرخه وسط این همه ماشین و چه حس خوبی است دوچرخه سواری در پاییز البته نه با این همه دودیک رنوی زرد به رنگ قناری وای قناری چه حس خوبی بهم می ده
No comments:
Post a Comment