نمی دانم از کجا سر و کله ات در زندگی ما پیدا شده بود ولی فقط دو هفته بود که نام تو به لیست اشنایانم اضافه شده بود اگر بشود با دیدن عکس کسی نام او را اشنا نهاد. فقط دو هفته وبعدش رفتی امدنت را ندیدم ولی اکنون رفتنت را به نظاره نشسته ام
حتی یک بار هم تو را ندیده بودم ولی انگار سالهاست می شناسمت. عمیقا ناراحتم اما نمی دانم برای تو ناراحت باشم که رفته ای یا برای خودم که مانده ام الان که بیشتر که فکر می کنم می بینم که باید برایت خوشحال باشم چون غافله عمرت زود گذشت و غافله عمر من خیلی هم زود نمی گذرد راحت جان را طلبیدی و رفتی و چه بزرگند انان که از این منزل ویران بار سفر می بندن و از پی جانان می روند هر کجا که هستی هنوز هم اسمان مال توست به شکوفه ها وبه باران سلام من را برسان و ممنونم که تلنگری بودی برای ادامه راهم و به من اموختی که انسانم ارزوست
No comments:
Post a Comment