بعضی روزها باید سکوت کرد باید فقط گوش داد به
نغمه گنجشکها ،به صدای شر شر آب ،به صدای زندگی باید گوش جان سپرد. سکوت و سکوت و سکو ت و اندیشید به ارغوان که اینجا تنهاست وآسمانی به سرش نیست از بهاران خبرش نیست. باید
گوش داد شاید بتوان صدای داروگ را شنید که پیام باران را می رساند.باید نگریست شاید قاصدکی را
بتوان یافت تا سلاممان را بسپریم
به او تا ببرد انجا که باشد به جز این سرا سرایم . باید خاموش ماند و نگریست به پرواز
پرنده ها در دوردست ها شاید بتوان پرواز را به خاطر سپرد. بایدخاموش ماند و نگریست به گذر زمان به تکرار این روزها و این شب ها .خیره شد به برگ سبزی که می خواهد از درون خاک بیرون بیاید به این امید که نور را بیابد.امید و امید او را از دل اعماق خاک بیرون می کشاند و به کجاها برد این امید مارا .
1 comment:
کوله بارت پر از امید، توشهات لبریز از شادی، سفرت به خیر اما تو و دوستی، خدا را
چون از این کویر وحشت به سلامتی گذشتی
به شکوفهها، به گٔلها
برسان ارادت ما را
Post a Comment