کم کم دارم ادم می شوم حالم بهترمی شود جریان
همون شعرای دل غمدیده حالت به شود دل بد مکن شده انگار واقعا حالم بهتر شده و باز
هم امید به زندگی در وجودم جریان یافته است .می خواهم بنویسم این یعنی که حالم خوب
است و ملالی نیست و این بار واقعا ملالی نیست. دو روز هم تا تولدمان بیشتر نمانده
است و من دلم یک کتونی ابی فیروزه ای جیغ می خواهد شایدم بنفش ویک مانتوی خنک و
رها ،سفید هم باشد که چه بهتر. یک عالمه زینگول وینگول رنگی می خواهم تا اویزون
خودم کنم و یه شال سبک سبک با گلهای ریز قرمز عین همون دفترچه ای که دیروز می
خواستم بخرم ولی جلوی خودم را گرفتم تا بیخودی پولهایم را به هدر ندهم گل بفشه ام
هم حالش خوب است و من توانستم در امر تکثیر بنفشه افریقایی بالاخره موفقیتی کسب
کنم .تازه امروز بسی خوشحال شدم که شغلم این نیست که هر روز بخواهم کلی پیاز پوست بکنم. اهنگ شاد گوش می دهم
و لبخند می زنم امروز روز خوبی است چون من میخندم و غمی در وجودم بالا نیامده است
بالاخره این موجهای غم زده خسته شدند و تصمیم گرفتند مدتی ارام بگیرند شاید بار
دیگر با قدرتی بیشتر خود را به وجودم روانه کنند ولی حالا دم را غنیمت می
شمریم و از ضعیف شدنشان استفاده می کنیم
وامواج شادی را در وجودمان با کمال میل پذیرا می شویم و به قولی حالش را می بریم
No comments:
Post a Comment