Saturday, October 31, 2015

صحبت کردن در مورد کتاب و موسیقی همیشه من را به وجد می اورد . شروع می کنم با کلی عشق و علاقه در موردش صحبت می کنم حالا اگر این مکالمه در مورد کتاب های مورد علا قه ام باشد که با چنان لحن پرشوری صحبت می کنم انگار که نویسنده اش پورسانتی به من دادهکه این چنین تمام قد از نوشته هایش دفاع می کنم.گفت به نظرم رومن گاری خیلی نویسنده خوبی است وای باورم نمی شد کم مانده بود از خوشحالی بغلش کنم گفتم چقدر خوب که نظر تو به نظر من اینقدر نزدیک است. من بعد از این همه مدت کتاب خواندن متوجه شده ام که رومن گاری نویسنده مورد علاقه من است و شروع به سخنرانی کردم . کتاب خداحافظ گاری کوپرش راخواندی. حالا فرض کن نخوانده باشد تو که دیگر نداریش که بهش قرض بدی وای از دست تو با این مهربون بازیات حرصمو در میاری. اشکال نداره زندگی پیش رو را که دارم برات میارم تازه لیدی ال هم هست البته اول می خواهم خودم بخوانمش. چقدر حسه خوبی است وقتی که دوستت کتابی را می خواهد بخواند و تو، ان کتاب را داری و این جمله زیبا "من این کتاب را دارم می خوای برات بیارمش" البته اگر دوستانت از جنس ادمهایی باشند که کتابی را که قرض می گیرند برنگردانند قضیه یک کم ناراحت کننده می شود ولی باز هم خوشحال کننده است که ان کتاب را بخوانند و دیگر بر نگردانند. 

No comments: